کد مطلب:80294 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:343

عایشه و جنگ جمل











در اینجا بی مناسبت نیست چند جمله در مورد عایشه و جریان جنگ جمل یادآور شویم.

ابن ابی الحدید می گوید: هر كس در تاریخ و اخبار چیزی نوشته، صریحا گفته است: عایشه سرسخت ترین دشمنان عثمان بود، حتی روزی یكی از لباسهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیرون آورد و در منزل خویش آویخت و به هر كس وارد خانه می شد می گفت: این لباس پیغمبر است هنوز

[صفحه 128]

كهنه نشده و عثمان سنت او را كهنه ساخته است.

یعقوبی می نویسد: موقعی كه عثمان در خانه اش محاصره بود، مروان نزد عایشه رفت و گفت: ای ام المومنین كاش بپا می خواستی و میان این مردم سازش می دادی؟ گفت: من وسایل سفرم را آماده كرده ام و می خواهم به حج بروم. گفت: به جای هر درهمی كه خرج كرده ای دو درهم به تو داده می شود گفت:

«لعلك تری انی فی شك من صاحبك؟ اما و الله لوددت انه مقطع فی غراره من غرائری و انی اطیق حمله فاطرحه فی البحر»[1].

(شاید تو گمان می كنی كه من عثمان را نمی شناسم. به خدا قسم دوست داشتم كه او پاره پاره در جوالی از جوالهای من بود و می توانستم او را حمل كنم و به دریا افكنم).

گفته اند: نخستین كسی كه عثمان را «نعثل» نامید و همواره می گفت: «اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا» (نعثل را بكشید خدا او را بكشد) عایشه بوده است.

ولی همینكه شنید عثمان را كشته اند و با علی علیه السلام بیعت كرده اند، در بین مردم عملا گفت: (عثمان را مظلوم كشتند) طلحه و زبیر، نامه ای به وسیله ی عبدالله زبیر برایش فرستادند و از او خواستند به عنوان مطالبه خون عثمان مردم را از بیعت علی علیه السلام برگرداند.

هنگامی كه عایشه در مكه مقدمات كارش را فراهم می كرد «ام سلمه» نیز در مكه بود و تصمیم گرفت از امام علیه السلام دفاع كند، عایشه می خواست ام سلمه را همچون «حفصه» در مبارزه با امام علیه السلام با خود همراه سازد لذا او را خواست و كمی از مظلومیت عثمان برای او صحبت كرد.

ام سلمه در پاسخ گفت: تا دیروز مردم را بر ضد عثمان می شورانیدی و او را «نعثل» می خواندی چرا امروز چنین می گوئی با اینكه موقعیت علی علیه السلام را در نزد پیامبر خوب می دانی و اگر فراموش كرده ای تا یاد آوریت كنم؟ عایشه گفت: عیبی ندارد! ام سلمه گفت: به خاطر داری كه تصمیم گرفتی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام هنگامی كه صحبت آنها طول كشید پرخاش كنی و پیامبر در پاسخ فرمود: به خدا سوگند هیچ كس علی علیه السلام را دشمن نمی دارد و با او كینه نمی ورزد، خواه از اهل بیت من باشد یا نه جز اینكه از ایمان خارج می گردد. عایشه گفت: آری.

و نیز به خاطر داری كه علی علیه السلام كفش پیامبر را تعمیر می كرد، پدرت و عمر از پیامبر در مورد

[صفحه 129]

اینكه چه كسی را به خلافت برمی گزیند، سئوال می نمودند و پیامبر در پاسخشان فرمود: جائی كه الان نشسته می بینم و اگر بگویم از دورش پراكنده خواهید شد، چنانكه بنی اسرائیل از دور هارون پراكنده شدند و پس از رفتن عمر و پدرت تو از پیامبر پرسیدی چه كسی را خلیفه قرار خواهی داد؟ پیامبر فرمود: آن كسی كه كفش را تعمیر می كند و ما نگاه كردیم كسی جز علی نبود پرسیدیم مقصود علی است؟ گفت: آری، آیا این مطلب را به یاد داری؟ عایشه گفت: بلی، ام سلمه پرسید: پس چرا می خواهی با او مبارزه كنی؟ گفت: برای اصلاح بین مردم! ام سلمه گفت: خود می دانی و از هم جدا شدند، ام سلمه این جریان را برای امام نوشت...[2].

15- از سخنان امام علیه السلام در جنگ جمل آنگاه كه از كنار كشته ی «طلحه بن عبدالله» و «عبدالرحمن بن عتاب بن اسید» عبور نمود:

«لقد اصبح ابومحمد بهذا المكان غریبا! اما والله لقد كنت اكره ان تكون قریش قتلی تحت بطون الكواكب! ادركت و تری من بنی عبد مناف و افلتنی اعیان بنی جمح لقد اتلعوا اعناقهم الی امر لم یكونوا اهله فوقصوا دونه»[3].

(ابومحمد (كنیه طلحه است) در این مكان دور از دیار، غریب افتاده است! به خدا سوگند من كراهت داشتم كه از طایفه قریش در زیر ستارگان كشته افتاده باشند، انتقام خود را از «بنی عبد مناف» (طلحه و زبیر كه از طرف مادر به عبد مناف می رسند یا غیر ایشان بنابر اختلاف شراح» گرفتم (و قصاص خون شیعیان را نمودم) و اما بزرگان قبیله جمح از دست من فرار كردند. آنها به سوی امری گردن كشیده بودند كه اهلیت آن را نداشتند و پیش از آنكه به آن برسند گردنهاشان شكسته شد!)

البته «عبدالرحمن بن عتاب بن اسید» از صحابه پیامبر نیست بلكه او از تابعین به شمار می رود، پدرش عتاب همان كسی است كه در 22 سالگی پیامبر او را فرماندار مكه قرار داد و فرمود: «اگر كسی را بهتر از تو نسبت به آنها سراغ داشتم بر آنها می گماردم».

پسرش عبدالرحمان همان است كه علی علیه السلام در جنگ جمل به هنگام عبور از كنار كشته اش فرمود: برای تو متاثرم ای یعسوب قریش، این جوان جوانان است، این مغز خالص از طایفه عبد مناف است! كسی به آن حضرت عرض كرد از این جوان سخت تعریف كردی؟ فرمود: مادری مرا و مادری او را زائیده كه تو را متولد نساخته است[4] (و نباید او در چنین صحنه ای

[صفحه 130]

حاضر شود تا كشته گردد و از آن همه خوبی بهره ای نبرد).

آری انتقادات علی علیه السلام حتی از دشمنانش احساساتی و متعصبانه نیست تحلیلی و منطقی است و همین است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان می دهد.

[صفحه 131]


صفحه 128، 129، 130، 131.








    1. تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 175.
    2. شرح ابن ابی الحدید، ج 6 ص 205 تا 227.
    3. نهج البلاغه، كلام شماره 219 به ترتیب فیض 209.
    4. شرح ابن ابی الحدید، ج 11 ص 125 -123- اسد الغابه ج 3 ص 357.